♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام
فقر ميخواهم بگويم ... فقر همه جا سر ميكشد ... فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست ... فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ... طلا و غذا نيست ... فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ...... فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ...... فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند ..... فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود ..... فقر ، همه جا سر ميكشد ........ فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست .. فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است نظرات شما عزیزان:
من راضی به مرگ کسی نیستمااااااااا
که گفتی قلب بزرگه منو کشته میخوای برشدارم نجات پیداکنی
اتفاقی عجیب و وحشتناک برای سه دختر جوان
و به رسم قدیم:
اللهم صل علی محمد و آل محمد تقدیم به روح پاک دکتر شریعتی (نمونه ی کامل یک انسان شریف) و احسنتی بر حامد خوش سلیقه مانپاسخ: سلام خواهر گلم مرسییییییی سرخوش
ساعت17:40---24 بهمن 1390
خیلی قشنگ بود.........واقعا که ما به همه چیز فکر میکنیم غیر از مطالعه!
البته همون مطالعه کردن وفکر کردن هم شکم سیر میخواد! .........چون اگه گرسنه باشی اگه بخوای به چیزی غیر از پر کردن شکمت فکرکنی باز نمیتونی........... عین یکی از همکلاسی های من که این ترم به خاطر مشکلات مالی مجبور شد مرخصی بگیره تا بتونه کار کنه!
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|