♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام
حال و هوای این روزهای دلم را برایت مینویسم بغض بغض بغض خسته ام این روزها... هوای دلم ابریست برای باریدن شانه هایت را کم دارم ــــــــــــــــــــــــ کلاه خاکی
این روزها از بس تورا فریاد زدم گلویم گرفته! اما در تعجبم چرا هیچکس صدایم را نمیشنود حتی تو ـــــــــــــــــــــ کلاه خاکی دل من خیلی کوچیکه موندم تو اینکه...
ـــــــــــــــــــــــ کلاه خاکی
محبوب تر از تو نیست در زندگی ام ای بهترین یار ای تمام هستی ام می کنم جان نثار چشم شهلایت با تو درگیر لحظه های نابِ رویایی ام ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کلاه خاکی تازگیا دلم سرخود شده برای خودش میره هرجایی که دوست داره انگار نه انگار من وجود دارم و اختیارش دست منه چند روز پیش فکر کردم گم شده آخه چند روزی پیداش نبود!!! بعد که اومد مارو تحویل نمیگرفت! از بس روش زیاده بهش میگم کجا بودیییییییییییییییی؟؟؟ میدونی چی گفت؟ "رفته بودم همون جایی که منو سپردی بهش" گفتم به کی؟ گفت: به عشق همینجور ادامه داد و با حرفهاش دلم آتیش گرفت مونده بودم چی جوابشو بدم دلی که اینهمه ازش دلخور بودم کاری رو انجام میداد که وظیفه من بود من باید میرفتم اونجا همونجایی که یه روز دلمو داده بودم به حضرت عشق حق با دلم بود من سالها بود به دلم توجه نکرده بودم اونم دلخور بود تو این چند هفته بروز داده بود و من باز داشتم اشتباه میکردم صدای گریه ام تو کوچه پیچیده بود که صدای مادرم رو شنیدم... پسرم بیدارشو باز داری خواب میبینی
مطلب نداشتم بذارم تصمیم گرفتم داستانک بنویسم امیدوارم خوشتون اومده باشه چون اولین تجربمه تو این زمینه خدایا ماه رمضونت دار تموم میشه نکنه نبخشیده باشی مارو مایی که بنده شرمسار تو هستیم ما به رحمت و بخشندگی تو چشم امید داریم هوای مارو داشته باش بالاخره ما هم اصلاح میشیم باور کن
ايـن خـاك دگـر بـاره شـد از زلـزلـه ويـران
خدایا
شب قدر است...
و من درگیر جهانم
تولطفی کن
از این دنیا برهانم
نجاتم ده از این دوزخ که هستم
بده توفیق عبادت
تا زنده هستم
ـــــــــــــــــــــ
کلاه خاکی
گویند امشب التماس دعا
به خودت سخت نگیر دنیا رو
زندگی فرصتی نیست، چند روزه
اگه با غصه هم آغوش بشی
مطمئن باش که دلت می سوزه
بیا تا ما با همیم شادی کنیم
غم و غصه مختص دیروزه
میدونم یه روز به حرفم میرسی
زندگی فقط همین امروزه
ــــــــــ کلاه خاکی
کاش امشب بارون بگیره دل پر غصه من آروم بگیره کاش بشه زنگار غم پاک عشقمون سامون بگیره *** کاش خدا دستامو بگیره با نگاش قلبم آرامش بگیره کاش بخواد عاشق بمونیم عشقمون سامون بگیره *** کاش میشد گریه ام بگیره تا خود صبح این چشام دم بگیره کاش میشد با چشم نازت عشقمون سامون بگیره ــــــــــــــــــــــــــــ کلاه خاکی ببخشید اگه شعرهام بی مزه شدن
روز تولد تو... بخت من از راه رسید نیمه جونی جون گرفت قطره به دریا رسید عزیزترینم تولدت مبارک برو به لینک زیر و با موس کلیک کن داخل صفحه سیاه سلام دوستان گلم تصمیم گرفته بودم تا یه مدت طولانی دیگه به وبم سر نزنم و آپ نکنم اما اصرار شما دوستان و وابستگی خودم به این وب باعث شد تجدید نظر کنم و دوباره به کلاه خاکی رنگ و بوی تازه بدم. نمیدونم شاعر این شعری که براتون نوشتم کیه اما خیلی دوسش دارم گفتم شما هم بخونید هرچند هم تکراری باشه اما یه دنیا حرف توش نهفته که میتونه راهگشا باشه برای بعضی از آدم ها!!!
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود گاهی نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود
تا به کی چشمان مارا می کنی گـریان بــیـــــــا ای از تــــبـــار خــــوب بــــاران مــهـــدی ای نــور خــدا صـاحــب زمــان با ظهورت می کنی دلهای ما را شادمان کلاه خاکی
کاش میشد وقت رفتن چشمانت را به من و لحظه های دلتنگیم به امانت بسپاری خدا بهتر می داند دلم تنهاست و غمم به وسعت... آسمان! ــــــــــــــــــــ کلاه خاکی آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|