♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام
برای وصف شما نمی دانم چه واژگانی را تبرک کنم شما ناگفته وصف شده اید! چشم دل را که خوب باز کنیم چهر ه ی نورانیتان بر عالم نور تابانیده به آسمان که می نگرم ستاره ها با هر چشمکی که می زنند شما را فریاد می کنند به زمین ... آنجا که شقایق ها با هر نسیم می رقصند نگاه می کنم جز نشان شما هیچ نمی بینم مولای عطشان من ... کودکی بودم که خواندم نام اعظم شما را حســــــــــــــــــــــین (ع) بعد از عمری که نشد وصفتان کنم اینک چگونه می شود خالق یکتارا شکر گفت؟! او که حسین (ع) و عباس(ع) را آفرید خدایی که کربلا را با خون اربابمان غسل داد! آیا می شود با شعر و غزل و داستان حق را ذکر گفت!؟ نمیدانم قلم امشب چه بر سر دلش آمده که اینگونه می نویسد از هر چه خوبیست!!! مینویسم کربلا و چشم دلم تاب نمی آورد می گرید... ____________ تقویم را که ورق می زنیم به روزهایی می رسیم که رنگشان سیاه است این سیاهی زمین و زمان را سیه پوش می کند گویا همه دنیا به برگ های تقویم من چشم دوخته اند یک درد مشترک جهان را فرا گرفته است عــــــــــــــاشورا... تقویم من لباس سیاه بر تن می کند. ---------------------- دلنوشته این حقیر تقدیم به ارباب لب تشنه
بزرگی و شأن انسان می دونی بدون تو زنده نمی مونم بخدا تو نباشی تو دنیا سرگردونم خداییش اون نگات آرومِ جونمه می دونی وجودت دین و ایمونمه می دونم دلت می خواد این روزا تموم شن همین روزا گل های عشقمون شکوفا شن میدونم برات کم گذاشتم از همه چیز کاش اینو بدونی بی تو میشم مریض دل من فقط میخواد با تو بمونه تو باشی خانم و من آقای خونه --------------- کلاه خاکی بخشی از ترانه ای که برای یه گروه رپ سرودم
از امید که بنویسی نا امیدت می کنند از نا امیدی بنویسی کتابت فروش نمی رود از عشق بنویسی مجوز نمی دهند از عشق ننویسی نگاهت نمی کنند از غم بنویسی نفرینت می کنند از شادی بنویسی صدایت می کنند اما... بهایت نمی دهند! سانسورت می کنند و در نهایت به دیوانگی شهره می شوی! ----------- حامد کاظمی
دیگه خسته شدم از نشستن کنار پنجره فکر کردن به تو و صد هزار تا خاطره بسه دیگه گناه داره دلی که عاشق توئه بیا نذار خسته بشن چشم هایی که منتظره -------------- حامد کاظمی
تو رو از تلاطم خاطره هام یه روزی میام نجاتت میدم انقدر دوست دارم می دونی که واسه دیدن تو جون میدم تورو هر شب تا سحر می خونم مثه رویا شدی توی جونم تو که باشی زندگی آرومه تو نباشی این چشام گریونه تو بیا زندگیمو شیرین کن زندگی بدون تو زندونه اگه تو عزیز قلبم باشی تو میشی فرشته این خونه ---------------- حامد کاظمی
با سلام به دلیل عرضه نشدن کتاب در شهرستان ها از همه عزیزانم عذرخواهی می کنم جهت رفاه حال شما مخاطب محترم کتاب به صورت پستی با 15% تخفیف به فروش میرسد. دوستان گلی که مایل به دریافت کتاب هستند لطفا به صورت خصوصی پیام بگذارند.
با سلام از همه عزیزانی که در مراسم رو نمایی کتاب کلاه خاکی شرکت نمودند کمال تشکر را دارم هرچند مراسم باب میل بنده نبود و "کلاه خاکی" مورد بی مهری و کم لطفی قرار گرفت اما مراسم مختصر مفیدی که تهیه و تدارک دیده شد با حضور شما ، موجب دلگرمی اینجانب گردید و اینکه ابتدای مسیری قرار گرفتم که می توان با حمایت شما دوستان به ادامه و انتهای مسیر نیز امیدوار بود. همیشه پاینده باشید.
سهم من از مسافرت تو یک چمدان پر از خاطره بود... چه خوب مرا از یاد نبردی!!! ----------- حامد کاظمی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|