♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام سلام دوستان عزیزم طاعات قبول یه شعری رو امروز تو دفترم پیدا کردم که تقریبا 7 سال از تاریخ سرودنش گذشته و من تا امروز جایی ننوشته و نخونده بودمش اما امشب اون شعر رو برای شما عزیزان مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد. التماس دعا شب قدر است امشب دلم تنگ است امشب ز غم دوری مولا کمرم خمیده است امشب زهرا (س) در غمش می نالد و زینب دو چشمش خون است امشب شمشیر کین آمد فرود بر سر مولایم زین بابت جهان غرق عزاست امشب زهر کین فرق مولا را شکافت آسمان هم در غمش صاحب عزاست علی (ع) در محراب خون گردیده شادمان می گوید به خدای کعبه رستگار شدم امشب ـــــــــــــــــــــــــ کلاه خاکی نظرات شما عزیزان:
میترسم که عمر مجال دوباره دیدنت را ندهد دوست من
عزیزم اشکم سرازیر از حسرت روزهای هدر رفته است اگر آمدی و نشانی من به گورستان شهر بود فقط خوبیهایم را به خاطر آور...
سحر سجاده ات را گر گشودی
وبا معبود خود خلوت نمودی وخواندی خالقت را عاشقانه واشکی هدیه کردی دانه دانه تورا جان علی ما را دعا کن دعا برعبد ناچیز خدا کن 1شب دیگر باقیست ملتمس دعای فراوان سعید
ساعت22:32---7 مرداد 1392
سلام
بسیار زیبا بود التماس دعا
پنجرهای خانه
برایم حرف در آورده اند و من به چشم های منتظرم قول داده ام تا نبینمت رهایشان نکنم
گر نهادی تاج قرانی به سر
یا نهادی سر به سجده تا سحر دل شکست و آمدت اشکی بصر زیر لب آهسته نامم را ببر... "التماس دعا"
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|