♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام
پر از عطر... پر از خار... پر از برگِ لطیف...
نظرات شما عزیزان:
ماه
رنگ تفسير مس بود. مثل اندوه تفهيم بالا مي آمد. سرو شيهه بارز خاك بود. كاج نزديك مثل انبوه فهم صفحه ساده فصل را سايه ميزد. كوفي خشك تيغال ها خوانده مي شد. از زمين هاي تاريك بوي تشكيل ادراك مي آمد. دوست توري هوش را روي اشيا لمس مي كرد. جمله جاري جوي را مي شنيد، با خود انگار مي گفت: هيچ حرفي به اين روشني نيست. من كنار زهاب فكر مي كردم: امشب راه معراج اشيا چه صاف است !
بی تو چگونه می شود از آسمان نوشت / از انعکاس ساده رنگین کمان نوشت
این یک حقیقت است که بی تو بهار من / باید چهارفصلِ زمان را خزان نوشت .
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|